روز ششم ذی الحجه سال1407 (مصادف با روز نهم مردادماه 1366 شمسي) همزمان با مراسم "برائت از مشرکین" زائران ایرانی خانه خدا حادثه ای خونین قلب جهان اسلام را جریحه دار کرد ، کشتار حجاج مظلوم ایرانی در مکه به دست حکام آل سعود است. در این فاجعه عظیم ، نیروهای امنیتی آل سعود به شدت با زائران ایرانی برخورد کردند تا آنجاکه حتی به زنان و جانبازان هم رحم نکردند به گونه ای که نیمی از کشته شدگان این حادثه زنان بودند.
این جنایت تا ابد داغ ننگی بر پيشاني رژيم آل سعود خواهد بود و همواره به عنوان سندي از اعمال ضد بشری اين رژیم به جهانیان قابل ارائه خواهد بود.
در اين حادثه خونین بيش از سيصد تن از حجاج به شهادت رسيدند که به روایتی 275 تن از آنان ايراني بودند.

یکی از خوانندگان انتخاب که زائر کاروان 19327 جمهوری اسلامی ایران در آن سال بوده ، شرحی از این حادثه غمبار را ارسال کرده اند ، که در ذیل می آید :
جناب حجه السلام محمد علی اسماعیلی
روحانی محترم کاروانهای حج سال / 66
با عرض سلام – در رابطه با حادثه خونین مکه معظمه ،مستدعی است مشاهدات عینی و نیز آسیب هائی که احیانا بر حضرتعالی وارده آمده را بطور مشروح مرقوم داشته و در اسرع وقت باین دفتر ارسال فرمائید.
ضمنا چنانچه از روحانیون محترم کاروانهای دیگر اطلاعاتی در این رابطه در دست دارید همراه با گزارشات فوق در این ورقه مرقوم فرمایید. بدیهی است از ذکر مطالبی که شرعا دلیلی بر صحت آن در دست نیست خودداری فرمائید.
امور روحانیون حج
دفتر آموزش و تبلیغات حج و زیارت

بسم الله الرحمن الرحیم
در ساعت 5/2 بعد از ظهر جمعه 18 نفر از برادران و خواهرانی که برای انتظامات در نظر گرفته شده بودند و توضیحات لازم را هم شنیده بودند از هتل حرکت و رفتند تا به برادران و خواهران دیگر خود را ملحق نمایند. زائران دیگر اعم از زن و مرد در انتظار ساعت موعود که ساعت 5/4 ]بود [با واحد از شارع منصور حرکت و در مقابل باب ابراهیم پیاده شدیم.با پلاکاردها و پرده هایی که داشتیم و جمعیت دیگری هم به ما ملحق شدند همصدا با شعارهای ا... اکبر ،لا اله الا ا... ،الموت لامریکا ،الموت لروسیا ،الموت لا اسرائیل ،یا ایها المسلمون اتحدو اتحدو ،به جمعیت تظاهرکننده رسیدیم درست در مقابل ساختمانی قرار گرفتیم که بعد از ]آن از [طبقه ششم و هفتم آن سنگ و سطل های شن بر سر بهترین زائران خانه خدا پرتاب میشد. سخنرانی نماینده حضرت امام شروع شده بود و بعد از ]اتمام[سخنرانی که هیجانی بوجود آمده بود بعربی هم سخنرانی ترجمه شد]می شد [ و بعد ]از آن [چند شعار برائت از مشرکین اعلام و امت با فریادهای بلند هم صدا برائت خود را از مشرکین اعلام نمودند و پرچم های آمریکا در طول مسیر آتش زده شد.
با این اعلام ] شعار برائت از مشرکین [که حرکت می کنیم و هر جا ]جای که [صدای مودن بلند شد نماز مغرب را به جماعت می خوانیم و متفرق میشویم . جمعیت در صف های منظم حرکت نمود.که این خاطره را از یاد نمی برم یک نگاهی به جمعت که بطرف مسجد الحرام در حرکت بود و یکی از برادران مسن که با من بود و او هم نگاه می کرد گفت گویا الحمدا... تمام زائرانی که از تمام کشور ها آمده اند شرکت دارند.
بعد از چند دقیقه حرکت با شعار متوجه شدیم گویا مانعی هست که جمعیت در حال متوقف شدن است برای هر شرکت کننده سئوالی بود که در جلوی جمعیت چه خبر است مردم را دعوت به آرامش ولی سرانجام متوجه درگیر]ی [شدند. جمعیت فشرده می شد و خودم در بین جمعیت در کنار دیوار قرار گرفتم و امکان نجات به آسانی برایم مقدور نبود تا شاهد پرتاب سنگ و چوب و سطل های زباله از ساختمان مقابل خودم بودم که بر سر زائران اصابت می کرد. سرانجام بعد از حدود چهل دقیقه با تلاش زیاد و در حالی که ساعت و عینک و عمامه و کفش خود را از دست داده و سخت بی حال و تشنه بودم نجات پیدا کردم. موقعی بود که تیراندازی هم شروع شده بود که در چندین قدمی من برادر روحانی حجه السلام حاج سید حسین نقیبی مسئول روابط عمومی دبیر خانه ائمه جماعت استان خراسان با تیر مستقیم دشمن که به قلب اصابت کرده بود به شهادت رسید. شاهد دفاع برادران مخلص بودم اما خود حال دفاع را نداشتم به رفتن خود به طرف میدان معابده ادامه دادم که متوجه شدم از آن طرف هم محاصره شده ایم و دشمن در حال حمله است در مقابل ساختمان فلسطینیها قرار شد بنشینیم. چند لحظه نگدشت که گازهای خفه کن پرتاب و سراغ ما آمدند هر فرد بسویی میرفت که خود را از این صحنه دور کند من در حالی که سخت گاز مرا گرفته و گلویم را می فشرد بطرف نیروهای دشمن در حرکت بودم که شاهد بودم 3 خواهر هم با من از جمعیت جدا شدند که 2 تای آنها در نزدیکی نیروهای خودی به زمین افتادند که گویا به یکی از آنها تیر اصابت کرد.خواهر سوم از من سبقت گرفت و در نزیکی دشمن به زمین خورد که همانجا در همان لحظه از خدا خواستم که بمن قوت بدهد که این زن را نجات دهم و بعد خود فدا شوم. جلو رفتم هنوز نرسیدم که حدود 10 نفر از دشمن ]مرا[ محاصره نمود و چوب و باطوم بود که می زدند از ناحیه سر و دست به سختی مجروح شدم و چندین باطوم به بدنم اصابت کرد. که بی حال به زمین افتادم و این جمله را شنیدم که گفتند خلاص.

در این حال که غرق در خون بودم متوجه شدم که یک نیرو از دور می آید و محاصره کننده ها را از طرف من دور می کند بازوهای من را گرفت و با من صحبت کرد که می توانی حرکت کنی گفتم نمی توانم. در جواب شنیدم که گفت بازوهای ترا ]تو را[ می گیرم می توانی راه بروی این کار را نمود و من از زمین بلند شدم و مرا بطرف جمعیت خودمان راهنمایی کرد بعد از چند قدم متوجه شدم آن نیرو مرا کمک نمیکند و خودم آهسته آهسته بطرف نیروهای خودی آمدم برادران که مجروح نشده بودند چند نفری به یاری من آمدند و مرا به ساختمانیکه مربوط به فلسطینیها بود بردند در آن ساختمان سرم را پانسمان نمودند اما خون می آمد با توجه به اینکه مجروح]مجروحان [ و پناهنده ]پناهده گان زیادی[ در این ساختمان بودند برق ساختمان را خاموش کردند. از ساختمان بیرون آمدیم که خارج از ساختمان شهدای زیادی بود و صدای رگبار هم بگوش می رسید. بعد از چند دقیقه 3 آمبولانس برای حمل مجروحین آمد بعضی از مجروحین که حال آنها وخیم بود سوار شدند وقتی که برادران ایرانی کمک میکردند و مجروحین را سوار می نمودند برخورد های ماموین سعودی بنحوی آمد که خودم شهادتین را بر زبان جاری نمودم.با همه بعد رفتاریهای که داشتند همه ما را به بیمارستان ملک عبدالعزیز بردند. در بیمارستان در داخل یک اتاق سرم را تراشیدند و بدون اینکه بی حسی بزنند سرم را هشت بخیه زدند که نزدیک به 2 ساعت بی هوش بودم بعد از بهوش آمدن و متوجه شدن ]متوجه شدم [ که روی تخت بیمارستان خوابیده ام شاهد یک پرستار سعودی بودم که مرتب اشک می ریخت و می گفت انا مسلم.
در ساعت نه بعد از نصف شب پزشک بسراغم آمد و ضمن دادن قرص و زدن آمپول و دستور زدن سرم. سئوالاتی از من داشتند که خودم را کمک بهیار معرفی کردم و بعد از سرم عکس گرفتند و نتیجه را بعد از یک ساعت اعلام نمودند که می توانی از بیمارستان خارج شوی با اینکه توان راه رفتنی را نداشتم ولی کمکم نمودند مرا به درب بیمارستان آورده و به ماشین ستاد تحویل دادند در ساعت 8 ]صبح[ روز شنبه با لباسهای خون آلود و سر باند پیچیده وارد محل اقامت خود شدم.
این بود نحوه مجروح شدن و مشاهدات عینی اینجانب . محمد علی اسماعیلی روحانی کاروان 19327 بمدیریت حاج سید محمد اکبرزاده.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی (عج) خمینی را نگه دار.
ضمنا در این کاروان 10 مجروح یک اسیر و یک شهید داشتیم.
برادر کوچک شما – اسماعیلی 1/7/66
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
سیاسی،
مذهبی،
،
:: برچسبها:
حج خونین مکه,
مسجد ثارالله,
حج خونین,
حج,
مکه,